دوری از ما چهره ات را روبروی عشق کن
گر نمی آیی برایم آرزوی عشق کن
گم شدی در ابر و باد آسمان های فراق
جای تنها پر کشیدن جستجوی عشق کن
گریه هایت می شود شبنم به روی شوره زار
لااقل با اشک بارانت وضوی عشق کن
شد سکوتت مایه ی سر درگمی حال ما
واژه ای بفرست و حفظ آبروی عشق کن
صبر ما پایان ندارد منتها دیگر بس است
زهر جانکاهی برایم در سبوی عشق کن